دلم بهانه ات را می گیرد ...
چقدر امروز حس می کنم نبودنت را ...
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم :
" جانم؟ .... مرا صدا کردی؟! "
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده ,
راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ... !
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
اینایی که همیشه میخندن ... !
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
اینا فرشتن ... !
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه , اذیتشون نکنین ... !
تنهاشون نذارین ؛ داغون میشن
با تمام وجود گناه کردیم و در تکرار آن اصرار..
اما نه نعمتهایش را از ما گرفت....
و نه گناهان ما را فاش کرد...
اگر اطاعتش کنیم چه می کند؟؟
خدایا تو چه بی صدا و بی منت می بخشی و من چه حسابگرانه و با منت عبادت میکنم..
آخ ای خدا خسته شدم، از بازی های روزگار
ازرائیل خنجرت رو، به جسم شاکی ام بزار
جونمو بگیر ولی، نزاربابغض و اشک بمیرم
دلم می خواد بمیرم و، تو گورم آروم بگیرم
خدا منو زجرم نده، میدونی که دلم پاکه
به داد من خودت بس، وقتی تنم زیرخاکه
درسته که عذاب قبر، خیلی سخته ولی بازم
نمیرسه به عذابی که، تو این دنیا من کشیدم
خدا خودت شاهدمی تو این بیابون سگی
شعار من فقط اینه، کی میرسه به داد کی
ازرائیل شیپورو بزن، مرده هاتم زنده میشن
آخ ای خدا بسه دیگه، آدمات آدم نمیشن
بزار یکم از عشق بگم، که آخرش بانفرته
پس واسه چی شعار میدی، که عشق برات مقدسه
کسی که دوس داره تورو، یه روز میزاره و میره
رسم دنیا همینه که عاشق تنها بمیره
خدا منو ببخش اگه، از این دنیا گله دارم
آخه دلم خیلی پره، از این دنیا نفرت دارم
چقد باید این چشمامو، با گریه هام عذاب بدم
آخ ای خدا دلم گرفت، که حرفامو خواستم بگم
خدا خودت شاهدمی، تو این بیابون سگی
شعار من فقط اینه، کی میرسه به داد کی
تو این دنیای لعنتی، ندیدم من محبتی
ازرائیل بده خبر، همه رو جمع کن و ببر...
این نامه اعمال من است.
جرم من چیست؟ من چه کرده ام؟ تو کیستی؟ تو میدانی؟ زندگی چیست؟ مشکلات دارد!
چه می گویم؟ چه می کنم؟ آیا باو داری؟
دوستت دارم...
جرم من اشک بود...
جرم من زندگی کردن بود...
جرم من تو بودی...
جرم من خیال بود، رویا بود...
جرم من اعمال من بود...
جرم من غم بود...
جرم من آشوب بود...
جرم من ترس از تنهایی بود...
خدایا!
زندگی را آفریدی! اما چگونه؟
سخت است...
زندگی در کل یک نوع بی باوریست...
انقدر نفس میکشم..
تا تمام شود..
همه نفس هایی ک دائم سراغ تو را میگیرند..
رفته ای؟؟؟
بعضی ها بهش میگویند:
" قسمت"
اما من تازگیا بهش میگم:
" به درک!!! "
خط زدن بر من پایان من نیست..
آغاز بی لیاقتی توست..
همیشه بهترین ها برای من بوده و هست!
اگر مال من نشدی قطعا بهترین نبودی و نیستی..!
این تو نیستی که مرا فراموش کردی..
این منم که به یادم اجازه نمی دهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند..
صحبت از فراموشی نیست!
صحبت از لیاقت است!
محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم..
آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام!
برایت به زمین بکوبم..!
احساس من قیمیتی داشت..
که تو برای پرداخت آن..
" فقیر بودی!! "
بازی را باختم...
اما سرم را با افتخار بلند میکنم..!
بازی را به کسی باختم که با خیانت برده بود..!
اجازه خدا؟؟
میشه ورقمو بدم؟؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده..
اما من دیگه خسته شدم..
قصه اصحاب کهف یک شوخیست...
اینجا...
یک روز که بخوابی، همه تو را از یاد میبرند....
ای کاش قانون همه دوستی ها این بود:
" یا رفاقت ممنوع..! "
" یا جدایی هرگز! "
بعضی وقتا اینقدر دلتنگ کسی میشی..
که اگه بفهمه..
خودش از نبودش خجالت می کشه...
خیلی از یخ کردن های ما از سرما نیست...
لحن بعضیا زمستونیه!
گل یا پوچ؟
دستت را باز نکن، حسم را تباه مکن..
بگذار فقط تصور کنم....
که در دستانت برایم کمی عشق پنهان بود...
روی قلبی نوشته بود:
" شکستنی است، مواظب باشید.. "
اما من روی قلبم نوشتم:
" شکسته است، راحت باشید..."
من...تو...ما....!
یادت هست؟؟
.
.
.
حالا شده:
تو...او...شما....!
من هم به سلامت....
من میبافم...
او نیز میبافد...
من برای او کلاه، تا سرش را گرم کنم..
او برای من دروغ، تا دلم را گرم کند..
این اشتباه من بود که کار های تو رو با یه “ش” اضافه می خوندم
تو به قلبم “عق ” زدی و من اونو “عشق” می دیدم
تو برای دلم “ور” زدی و من اونو “شور” زدن دلت می دیدم
تو اراجیفت رو “عر” می زدی و من همه اونها رو”شعر” می دیدم
تو ارزش یه “اه” رو هم نداشتی اما من تورو “شاه” می دیدم !
ϰ-†нêmê§ |